سایلین من عین یک فرشته ی واقعی ست. خیلی وقت ها شده به لحظه ای که در آنیم، شک کرده ام؛ وقتی روبرویم نشسته. خیلی وقت ها میگویم: من با شکل نفس کشیدنت می فهمم در قلبت چه می گذرد. خیلی وقت ها میگویم: قبل از اینکه خودت بفهمی در قلبت چه میگذرد ، من می فهمم. مثل یک درخت است؛ درخت گیلاس. آدم در وجودش غرق می شود. امشب گفتم: من از اینکه کسی از من سند خانه را امانتی خواسته، عصبی ام و فکر میکنم نباید همچین درخواستی میکرد. بعد نگاهش کردم. دیدم چیزی نمی گوید؛ ساکت شد برای چند لحظه. از آن سکوت ها که نه دلش میخواست اشتباه من را بفهماند و نه اینکه دلش بخواهد آنرا مخفی کند. خب! فهمیدم که بیخودی عصبی بودم و تمام شد. اتفاق های بد را چند روز قبلش در خواب می بیند. یک چیز عجیبی در اوست. او نه می خواهد جار بزند که از کدام بهشت به زمین آمده و نه می تواند مخفی کند این حجم از خوب بودن را. قدرت او در حرف هایش آنقدر زیاد است که بعد از شنیدن حرف هایتان با چند جمله ی ساده، حال آدم را آنقدر خوب کند که انگار هیچ وقت نگران نبودید.


مشخصات

آخرین جستجو ها